ویکتور پلوین؛ نمایندهی ادبیات مدرن روسیه بیشتر ما روسیه را با ادبیات کلاسیکش و غولهایی چون چخوف، تولستوی و داستایوفسکی میشناسیم؛ کسانیکه دنیا را با روسیهی قرن نوزده و ادبیات قدرتمندش آشنا کردند. اما در ادبیات معاصر روسیه هم جریانهای ادبی تازه و رمانهای مدرنی وجود دارند که کمتر مورد توجه خوانندگان فارسی زبان قرار […]
بیشتر ما روسیه را با ادبیات کلاسیکش و غولهایی چون چخوف، تولستوی و داستایوفسکی میشناسیم؛ کسانیکه دنیا را با روسیهی قرن نوزده و ادبیات قدرتمندش آشنا کردند. اما در ادبیات معاصر روسیه هم جریانهای ادبی تازه و رمانهای مدرنی وجود دارند که کمتر مورد توجه خوانندگان فارسی زبان قرار گرفتهاند.
یکی از جنجالیترین و در نظر خیلیها از جریانسازترین نویسندگان معاصر روسیه است. ویکتور پلوین با اولین رمانش به نام اومونرا در سال 1993 شناخته شد و خیلی زود در میان نویسندگان پرفروش روسیه جایگاه خودش را پیدا کرد. او تاکنون توانسته جوایز متعددی را کسب کند و نوشتههایش همواره نقدهای بسیار متفاوت و گاه متضادی را دریافت کرده است.
دربارهی جزئیات زندگی شخصی پلوین اطلاعات چندان زیادی در دست نیست. چراکه او نویسندهی نسبتا منزوی و گوشهگیری است و خیلی به مصاحبه کردن یا دیدار با طرفدارانش علاقه ندارد. او در 22 نوامبر سال 1962 در مسکو روسیه به دنیا آمد.
پدرش، اولگ، در دانشکده نظامی دانشگاه فنی مسکو معلم بود و مادرش، زینیدا، در همین شهر یک اغذیهفروشی داشت. او در مدرسهی نخبگان و سپس در رشتهی برق در موسسه انرژی مسکو تحصیل کرد و بعد از آن بهعنوان مهندس استخدام شد. هرچند مدتی هم در دانشکده ادبیات موسسهی ماکسیم گورکی تحصیل کرد اما برخلاف علاقهای که به ادبیات داشت در نهایت از آنجا اخراج شد.
او در جایی گفت که درس خواندن در دانشکدهی ادبیات چیزی نداشت که به او بدهد. سپس مدتی را در یک انتشارات خصوصی که کتابهای کاستاندا و بودیستهای چین باستان را چاپ میکرد کار کرد. آثار کاستاندا به طور قابل ملاحظهای بر ویکتور پلوین اثر گذاشته و نشانههای این تاثیر در نوشتههای او کاملا پیداست. بعدها پلوین در نشریههایی مانند علم و دین و شیمی و زندگی داستانهای علمی تخیلی مینوشت.
از بین داستانهای او در این مجلات میتوان به جادوگر ایگنات و مردم، گوشهگیر و شش انگشتی و بازسازی اشاره کرد.
اولین کتابی که از ویکتور اولگوویچ پلوین به چاپ رسید مجموعه داستانی به نام فانوس آبی بود. دو سال بعد و همزمان با چاپ نخستین رمانش به نام اومونرا مجموعه داستانش توانست جایزهی بوکر کوچک را بدست آورد. همین موضوع باعث شد تا اومونرا هم بهتر دیده شود و به فروش قابل توجهی دست پیدا کند.
این کتاب تا کنون تنها در روسیه بیشتر از دو و نیم میلیون نسخه فروش داشته است. کتاب اومونرا که به دست پیمان خاکسار به زبان فارسی ترجمه شده داستان زندگی کودکی را بیان میکند که قصد دارد روزی فضانورد شود، اما در طول داستان میفهمد رویاهایش با آنچه در واقعیت اتفاق میافتد تفاوت چشمگیری دارد. در این کتاب با طنزی تیز کل تاریخ فضانوری در روسیه به سخره گرفته شده است.
دومین رمان پلوین رمان زندگی حشرهای نام دارد. داستان این رمان در یک تفریحگاه ساحلی اتفاق میافتد؛ جاییکه یک تاجر آمریکایی برای دیدن شرایط کاری در روسیه با دو تاجر روسی قرار ملاقات دارد. به زودی مشخص میشود شخصیتهای این رمان چیزی ما بین حشرات و انسانها هستند و هرکدامشان به نوعی به دنبال معنایی برای زندگی میگردند.
این کتاب در پانزده بخش نوشته شده و به تازگی توسط زینب یونسی به فارسی برگردانده شده و نشر نیلوفر آن را منتشر کرده است. بعد از آن در طول سالها تعداد رمانهای ویکتور پلوین به عددی بیش از سیزده رسید و همهی این آثار با نقدهای فراوانی همراه بودند. اما از بین تمام این آثار تا به امروز تنها دو اثر اومونرا و زندگی حشرهای به فارسی ترجمه شدهاند.
از دیگر آثار مشهور این نویسنده میتوان به چاپایف و هیچ اشاره کرد که به اعتقاد خیلیها اولین رمان ذنبودیسم روسی است. به نظر میرسد پلوین در نوشتن این رمان از کتاب مشهور میکاییل بولگاکف به نام مرشد و مارگاریتا الهام گرفته است.
در هردو این آثار از محیط بیمارستان روانی برای ایجاد گفتمانی دربارهی مفهوم هویت فردی در مقابل هویت دولت استفاده شده و هر دو این نویسندگان از دو خط زمانی موازی برای خلق اثرشان استفاده کردهاند. نسل پی هم یکی دیگر از آثار مشهور اوست که نزدیک به چهار میلیون نسخه از آن در سراسر دنیا به فروش رسیده است.
این نویسنده چندین مجموعه داستان کوتاه هم دارد که از میان آنها میتوان به فلش زرد، آهنگ وداع از کوتوله سیاسی و آب آناناس برای بانوی نمایشگاه اشاره کرد.
رمانهای ویکتور پلوین اساسا پست مدرن هستند و احتمالا به همین خاطر بهسختی در ژانر خاصی قرار میگیرند، اما رگههایی از داستانهای علمی تخیلی در بیشتر آنها دیده میشود و علاوه بر عنصر تخیل، عموما سرشار از مفاهیم فلسفی هستند. متون کتابهای پلوین لایه لایه هستند و از پیچیدگی قابل توجهی برخوردارند.
در کتابهای او مسائل اجتماعی مختلفی مانند بحرانهای هستیشناختی، اخلاقیات، نابرابریهای اقتصادی، نسبی بودن مقدسات و موضوعات فلسفی که انسان امروز با آنها درگیر است با زبان و شیوهی منحصر به فردی نشان داده میشوند. ویکتور پلوین سوالاتی را در ذهن مخاطبش شکل میدهد و باعث میشود مخاطب کتابهایش به بازنگری ذهنیات و تفکراتش بپردازد.
از نکاتی که نوشتههای ویکتور پلوین را متمایز و جنجالی میکند و باعث میشود چاپ هرکدام از کتابهایش سروصدا به پا کند نقد اجتماعی است که در سراسر داستانهای او موج میزند. او نویسندهایست که در واقع فعالیت ادبیش را پس از فروپاشی نظام شوروی آغاز کرده است.
در اولین نوشتههای پلوین نظام شوروی به شدت مورد انتقاد قرار میگیرد و ایدئولوژیهای کمونیستی به صراحت نقد میشوند. همچنین نقدهای بسیاری دربارهی رفتارهای اجتماعی در کتابهای او به چشم میخورد. برای مثال داستان شش انگشتی و گوشهگیر ماجرای دو مرغ را روایت میکند که در یک کشتارگاه پرجمعیت زندگی میکنند.
این زوج سرانجام تصمیم میگیرند تا از کشتارگاه فرار کنند. آنها به سراسر دنیا سفر میکنند و به آگاهی و تجربیاتی تازه دست پیدا میکنند. در این مورد زندگی مرغها در کشتارگاه انتقادی مستقیم به ایدهی زندگی شاد در کنار هم در نظام شوروی است که از نظر پلوین در مقابل آزادیهای فردی قرار میگیرد.
در این داستان مرغهایی که در کشتارگاه باقی میمانند محکوم به مرگ هستند و مرغهایی که آزادی و زندگی انفرادی را انتخاب میکنند به دستاوردهای قابل توجهی دست مییابند. در آثار اخیر پلوین و پس از مشکلاتی که با نظام بعد از شوروی پیدا کرد و مهاجرتش به آمریکا انتقادهای بسیاری هم نسبت به نظام سرمایهداری که در کل جهان وجود دارد، دیده میشود. او مصرفگرایی و بیاخلاقی در نظام روسیه و تمایلش به پیروی از زندگی غربی را به شدت محکوم میکند و در داستانهایش به دنبال پیدا کردن معنا و مفهومی تازه برای هستی میگردد.
تا کنون چندین اثر سینمای با اقتباس از رمانهای ویکتور پلوین ساخته شده است. در سال 2011 فیلم نسل پی با الهام از رمان پلوین و به کارگردانی ویکتور گینزبرگ ساخته شد. این فیلم فروش نسبتا خوبی داشت و تنها دو روز پس از اکران دویست و پنجاه و پنج هزار نفر آن را دیدند.
این فیلم همچنین توانست تا حد خوبی منتقدان را راضی کند و به جشنوارههای مختلفی مانند جشنوارهی فیلم تورنتو راه پیدا کرد. در سال 2015 نیز از روی رمان چاپایف و هیچ فیلمی به کارگردانی تونی پمبرتون ساخته شد که در آمریکا انگشت کوچک بودا و در انگلیس مسلسل سفالی نام دارد.
علی رغم اینکه ساخت این فیلم از سال 2006 شروع شد و مدت زیادی به درازا کشید و داستان آن هم نسبت به رمان تغییراتی داشت اما توانست در گیشه بیش از دو و نیم میلیون دلار فروش داشته باشد و منتقدان را هم راضی کند.
ویکتور پلوین در طول سالهای نویسندگیش علاوه بر اینکه پرطرفدار بوده و کتابهایش در سراسر دنیا فروش میلیونی داشتهاند، از دید منتقدان هم نویسندهای توانمند است و تا حالا موفق به دریافت جوایز ادبی گوناگونی شده است.
اولین جایزهاش جایزهی بوکر کوچک بود که برای مجموعه داستان فانوس آبی بدست آورد و باعث شد نامش بر سر زبانها بیوفتد. برای رمان اومونرا هم نامزد دریافت جایزهی بوکر شد. موفقیتهای او به همین نقطه ختم نشد و رمان چاپایف و هیچ توانست به فهرست جایزهی ادبی دوبلین راه پیدا کند. او در سال 2004 جایزهی پرفروشترین روسیه را کسب کرد.
علاوه بر این در سال 1999 او توانست برای کتاب نسل پی جایزهی ریچارد آلمان را از آن خود کند. در حالیکه توانست جایزهی حلزون برونزی را هم برای رمان نسل پی دریافت کند. به این ترتیب ویکتور پلوین را میتوان نویسندهای محبوب در میان مردم و مقبول در میان ادبیات جهان پنداشت.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.
پرگابالین
سوفا مبل
ویزای استرالیا
خرید قهوه اینترنتی
خرید کاور آیپد
دریل مگنت
ابعاد درب ضد سرقت
سامانه ارسال پیامک حرفه ای
ویزای دانمارک
انواع قطعاتsmd
فروش انواع کانکتور
وام با چک
safahanservice.com
سفارش غذا
خرید قسطی موتور
آموزش تعمیرات مک بوک
هدیه شب یلدا
لوازم یدکی خودروهای خارجی
کانال سیگنال ارز دیجیتال
سوکت لیفتراکی
میز جلو مبلی مدرن
تجارتخانه آراد برندینگ
اینفینیتی
تشک طبی
طلا گشت
عجم گشت
ساختمان سلامت
هاریکا ایده
اخبار روز ایران
Sunday, 29 December , 2024