امروز کار دوبله تامین‌کننده نیست/سریع نباشی کنار گذاشته می‌شوی به گزارش کانال خبری ایران در کانال مجله هنری امروز کار دوبله تامین‌کننده نیست/سریع نباشی کنار گذاشته می‌شوی  خبرگزاری هاریکا -گروه هنر-صادق وفایی: پس از هوشنگ لطیف‌پور، منوچهر والی‌زاده، پرویز بهرام، تورج نصر، خسرو خسروشاهی، ژرژ پطروسی، کوروش فهیمی، سعید مظفری، حمید منوچهری، پرویز ربیعی، شهروز […]

امروز کار دوبله تامین‌کننده نیست/سریع نباشی کنار گذاشته می‌شوی

به گزارش کانال خبری ایران در کانال مجله هنری امروز کار دوبله تامین‌کننده نیست/سریع نباشی کنار گذاشته می‌شوی  خبرگزاری هاریکا -گروه هنر-صادق وفایی: پس از هوشنگ لطیف‌پور، منوچهر والی‌زاده، پرویز بهرام، تورج نصر، خسرو خسروشاهی، ژرژ پطروسی، کوروش فهیمی، سعید مظفری، حمید منوچهری، پرویز ربیعی، شهروز ملک‌آرایی، مینو غزنوی، علی‌همت مومیوند، خسرو شمشیرگران، محمود قنبری، محمدعلی دیباج و مازیار بازیاران، این بار سراغ یکی دیگر از پیشکسوت‌های هنر دوبله رفتیم.
گپ و گفت با عباس نباتی گوینده و مدیر دوبلاژ در استودیو طنین هاریکا آوا انجام شد که یکی از استودیوهای قدیمی دوبله است و آثار زیادی ازجمله فیلم و سریال در آن دوبله شده‌اند. این گفتگو در روزهای پایانی اسفند ۱۴۰۰ انجام شد و به‌دلیل مشغله بالا در آن ایام و تعدد آثاری که پیش از نوروز دوبله می‌شوند، ضرباهنگ و سرعت بالایی دارد و تاریخ حضور نباتی در دوبله و کارنامه او را در این کار از دهه ۴۰ تا امروز مرور می‌کند.
در ادامه مشروح گفتگو با این گوینده قدیمی را می‌خوانیم؛
* جناب نباتی بگذارید زندگی‌تان را از ابتدا تا ورود به دوبله به‌طور تلگرافی مرور کنیم. شما متولد سال ۲۱ در آبادان هستید و در سنین نوجوانی در اهواز تئاتر کار می‌کردید. یعنی از آن دوبلورهایی هستید که پیشینه تئاتری دارند. سال ۴۰ هم دیپلم گرفتید و به تهران آمدید و زندگی مستقل را شروع کردید. می‌رسیم به این‌جا که در ۱۹ سالگی توسط آقای خسرو پرویزی به استودیوی مولن‌روژ معرفی شدید که آقای (علی) کسمایی در آن‌جا بود. این ورود به دوبله مربوط به همان ابتدای ۱۹ سالگی بود یا مدتی از ورودتان به تهران گذشته بود که وارد دوبله شدید؟
بله سال ۴۰ بود که به تهران آمدم. اما سال ۴۱ پیش آقای کسمایی در مولن‌روژ رفتم. با معرفی آقای خسرو پرویزی بود که به آن‌جا معرفی شدم و کارم را از همان‌جا شروع کردم.
* از نظر نسلی که حساب کنیم، شما نسل دومِ متاخر هستید دیگر!
بله. من سال ۴۱ وارد شدم و ما گویندگان، تازه سال ۴۲ صاحب انجمن شدیم. البته باید بگویم سندیکا. سندیکایی درست شد که دبیرش آقای (علی‌اصغر) مستان بودند و هیئت‌مدیره‌ای از بزرگان آن زمان داشت.
* آقای مستان را که نام بردید، یاد آقای (احمد) رسول‌زاده افتادم. آقای رسول‌زاده سال ۳۴ به دوبله آمد و آقای (چنگیز) جلیلوند سال ۳۸. خانم رفعت هاشم‌پور هم که تازه فوت کرد، سال ۳۶ به دوبله آمد که تقریباً نسل…
آن‌هایی که در دهه ۳۰ آمدند، نسل اولی محسوب می‌شوند. ایرج دوستدار و آقای (فریدون) ثقفی، کنعان کیانی و…
* در بدو ورود شما به مولن‌روژ بود که آقای کسمایی «مادام کاملیا» را دوبله می‌کرد.
بله. فیلم‌های دیگری هم بودند که هنگام دوبله‌شان ما به‌عنوان کارآموز ته سالن می‌نشستیم و نگاه می‌کردیم. آن موقع کار به‌صورت آموزشی نبود. شما باید می‌نشستی و کار دیگران را می‌دیدی و از طریق دیدن و شنیدن کارِ دیگران، دریافت می‌کردی. مثل امروز نبود که آموزش بدهند و کلاس بگذارند.
* این دوره زمانی، برای شما یک‌سال طول کشید؟
پنج‌شش ماه طول کشید که شروع به رل‌گفتن کردم.
* که از همان همهمه فیلم «مادام کاملیا» شروع شد.
بله. از همان‌جا بود.
* بعد از «مادام کاملیا» هم در «حمله فیلان» بود فکر می‌کنم…
بله. در «حمله فیلان» هم یک‌رل نسبتاً خوب گفتم. به نسبت آن موقع‌ها خوب بود. چون در آن دوره آدم‌ها به کُندی پیشرفت می‌کردند. دلیلش هم این بود که زمان زیاد بود و مثل امروز نبود که کارها سرعت داشته باشند.

* پس اولین مدیردوبلاژی که شما با او کار کردید، آقای کسمایی است و بعد به مرور با مدیران دوبلاژ دیگر هم کار کردید.
بله. با آقای ایرج دوستدار و (محمدعلی) زرندی.
* آقای دوستدار را گفتید، یاد آن فیلمِ جان وین افتادم که شما هم در دوبله‌اش بودید!
بله. «پسران کتی اِلدر». آن‌جا یک رل سراسری داشتم. در کنار دین مارتین و جان وین.
* «ریو لوبو» هم بود. آن‌جا هم آقای دوستدار جان وین را می‌گفت و شما یک‌نقش مهم داشتید. منوچهر والی‌زاده و صادق ماهرو هم جزو گویندگانش بودند.
بله. این فیلم هم بود.
آن زمان ریتم کار کُند بود. مثلاً قرار می‌گذاشتند به‌مدت یک‌هفته از ۹ صبح تا یکِ بعدازظهر، یک‌فیلم در یک‌استودیو کار شود. بعد از ۳ بعدازظهر تا ۷ شب یک‌فیلم در یک‌استودیوی دیگر کار شود. بعد هم در زمان سوم، یک‌فیلم دیگر در یک‌استودیوی دیگر از ۷ تا ۱۱ شب * با مدیران دیگر چه‌طور؟ احمد رسول‌زاده، سعید شرافت؟
بله. با آقای شرافت کار کردم؛ فیلمی بود به‌نام «مادام ایکس». در این فیلم هم رل خیلی بزرگی به من دادند.
* مشکلی با این مساله نداشتند که شما جوان تازه‌واردی هستید و دارید به‌سرعت رشد می‌کنید؟
نه. چنان هم به‌سرعت رشد نکردم. چون همان‌طور که گفتم، آن زمان ریتم کار کُند بود. مثلاً قرار می‌گذاشتند به‌مدت یک‌هفته از ۹ صبح تا یکِ بعدازظهر، یک‌فیلم در یک‌استودیو کار شود. بعد از ۳ بعدازظهر تا ۷ شب یک‌فیلم در یک‌استودیوی دیگر کار شود. بعد هم در زمان سوم، یک‌فیلم دیگر در یک‌استودیوی دیگر از ۷ تا ۱۱ شب. کارها این‌طور بود که در هرکدام از این زمان‌ها، یک‌فیلم برای یک‌هفته دوبله شود. پولی هم که می‌دادند، برای شما کافی بود. یعنی اگر در دو فیلم کار می‌کردی، تامین بودی. مثلاً در همان زمان‌های دور مثل سال ۴۳ یا ۴۴، اگر پایین‌ترین رل را می‌گفتی ۱۰۰ تومان می‌گرفتی. رل اول هم ۶۰۰ تومان بود. بنابراین اگر دو تا رل پایین می‌گفتی ۲۰۰ تومان دریافت می‌کردی که برایت کافی بود. ۳۰ تا ۴۰ تومانش را اجاره می‌دادی و باقی را می‌خوردی. البته اگر فقط خودت تنها بودی.
* منظورتان از پایین‌ترین رل، مَردی است؟
بله. پایین‌ترین نقش بود که برایش ۱۰۰ تومان می‌دادند. به تدریج ۱۵۰، ۲۰۰ و ۳۵۰ به بالا می‌شد. در سال ۴۳ شما به‌عنوان یک‌آدم تکی و مجرد می‌توانستی با ماهی ۲۰۰ تومان در تهران زندگی کنی.
* با آقای زرندی در استودیویی که برای خودش بود کار می‌کردید؟
نه. همان استودیوی مولن‌روژ بود.
* بله. درست است. آن‌جا چندمدیردوبلاژ فعالیت می‌کردند.
سه مدیر دوبلاژ؛ آقای کسمایی، آقای زرندی و آقای دوستدار.
* کارشان شریکی بود؟
نه. استودیو برای برادران اخوان بود که سینماهای متعددی داشتند. فکر می‌کنم ۸ سینما داشتند؛ سینما مولن‌روژ، سینما دیانا و …. هم استودیو داشتند هم سینما. خودشان فیلم وارد می‌کردند، دوبله می‌کردند و در سینماهای خودشان به نمایش می‌گذاشتند.
* گوینده‌ای مثل ایرج رضایی را هم ایرج دوستدار به همان استودیوی مولن‌روژ آورد و آقای رضایی از این طریق وارد دوبله شد.
بله. ایشان با آقای دوستدار کار می‌کرد. آقای رضایی از گویندگان دهه ۳۰ است و پیش از من آمد.
* هوشنگ کاظمی چه‌طور؟ با او هم کار کردید؟
بله. با آقای کاظمی هم کار کردم ولی زیاد نه. شاید یک یا دو تا فیلم.
* در کل، اوستای شما در دوبله آقای کسمایی است.
هم می‌شود گفت بله هم می‌شود گفت نه. چون نمی‌شود از لفظ اوستا استفاده کرد. خیلی رسم نبود که مدیر دوبلاژ بیاید وقتش را صرف شما بکند.
* برای آموزش!
بله. برای آموزش، وقت صرف نمی‌کردند. باید آن آخر می‌نشستی و وقتی یک‌رل به تو می‌دادند، باید آن‌چنان رل را می‌گفتی که در فیلم بعدی از تو استفاده کنند. و اگر نمی‌توانستی یاد بگیری و دریافت کنی، با این مساله مواجه می‌شدی که کم‌کم کنارت بگذارند.
* با منوچهر نوذری در استودیوی کاسپین چه‌طور؟ همکاری کردید؟
با آقای نوذری در استودیویی در میدان گل‌ها همکاری کردم که آن‌جا انوشیرون روحانی یک‌کلاس داشت. ساختمان بود که نوذری طبقه دومش را اجاره کرده بود و آن‌جا را استودیو کرده بود که فیلم‌های تلویزیونی را آن‌جا می‌آوردند…
* همان کاسپین نبود؟
نه… الان اسمش را به یاد ندارم.
* یعنی مربوط به پیش از کاسپین است؟
بله. قبل از کاسپین بود. آن‌جا تاجی احمدی و کنعان کیانی کار می‌کردند. من آن‌جا با این دو نفر، منوچهر نوذری و آقای (محمود) قنبری کار کردم.
* پیش آمد آنگاژه ی استودیویی بشوید؟
من برای مدت دو ماه آنگاژه یک‌استودیو شدم؛ استودیوی پاسارگاد. این استودیو دوطبقه بود. در زیرزمین‌اش فیلم‌های تلویزیونی کار می‌کردند. آن‌جا آقای بهارلو سریالی را کار می‌کرد که اسمش را به یاد ندارم. من سر آن کار دوماه یا سه‌ماه آنگاژه شدم. برای یک‌تایم زمانی‌ام من را به مبلغ هفتصدهشتصدتومان آنگاژه کردند. فکر می‌کنم ۳ تا ۷ شب بود. بعد دیدند این مبلغ برایشان صرف نمی‌کند و با بهره‌برداری‌ای که می‌خواستند، تناسب نداشت. من هم اصراری به آنگاژه‌شدن نداشتم. چون در آن زمان، آنگاژه نبودن برایم بهتر بود. خیلی‌ها دنبال این بودند که بروند رل بگویند و آنگاژه شوند. چون وقتی شما آنگاژه می‌شوی، صاحب کار ترجیح می‌دهد عوض پولی که به شما می‌دهد، رل بزرگ‌تر و مهم‌تری به شما بدهد و مرتب جلوی شما رل می‌گذارد.

* بین استودیوهای قدیمی یاد استودیوی سانترال افتادم که آقای (عطاالله) کاملی آن‌جا کار می‌کرد. محلش هم در خیابان انقلاب امروزی بوده است.
بله.
* شما با آقای کاملی هم کارهایی کرده‌اید. یکی‌شان سریال «سویینی» است.
بله. البته سویینی چون کارِ تلویزیونی بود، در سانترال دوبله نشد. سویینی یک‌کار تلویزیونی بود که پیش از آقای کاملی، خانم ژاله علو در استودیوی تلویزیون‌فیلم آن را کار کرده بود…
* پیشِ آقای مانی (خواجوی‌ها) در تلویزیون فیلم…
بله. آن‌جا در تلویزیون‌فیلم این سریال را با خانم علو می‌کردیم که دو نقش اصلی داشت؛ یکی کارآگاه بود که آقای (پرویز) ربیعی آن را می‌گفت و وردست جوان کارآگاه را هم من می‌گفتم.
* یعنی بعد از کار خانم علو، دوباره این کار را دوبله کردند؟
بله. چندسال بعد دوباره این کار را آوردند؛ به تلویزیون؛ و دوباره دوبله‌اش کردند.
* بحث اوستا و استاد و آقای کاملی را که کردیم؛ یاد آقای (امیرهوشنگ) قطعه‌ای افتادم که ایشان هم خیلی در زمینه دوبله سریال‌های تلویزیونی فعال بود. استاد یا اوستای آقای قطعه‌ای، آقای کاملی بود. استاد خانم هاشم‌پور هم آقای (هوشنگ) لطیف‌پور بوده است.
بله. آقای لطیف‌پور استاد خیلی از قدیمی‌های دوبله است.
* پس شما در سانترال هم نقش گفته‌اید؟
نه. در استودیوی سانترال رل نگفتم.
* مدیر دوبلاژی چه؟
نه. مدیر دوبلاژی هم نکردم. یک‌فیلم بود که در سال‌های خیلی دور، فکر می‌کنم ۴۵ بود رفتم و نشستم دوبله‌اش را دیدم. ولی سال‌ها بعد در تلویزیون با آقای کاملی همکاری کردم.
* بگذارید یک‌پرش زمانی داشته باشیم. شما سال ۴۹ به دانشگاه رفتید…
۴۹ تا ۵۲ به دانشکده علوم ارتباطات رفتم.
* که در دوران دانشجویی، بعدازظهرها وقتتان آزاد بود و به دوبله می‌رفتید.
من زیاد تئاتر کار نکردم. ولی فکر می‌کنم دبیر و مدرس بودنم هم روی بیانم تاثیر گذاشته است. چون شما وقتی مدرس هستی و تدریس می‌کنی، باید خیلی با وضوحُ روشن و سلیس صحبت کنی. به‌نظرم این هم روی گویندگی من در فیلم‌ها تاثیر گذاشته است بله. هم در مدرسه تدریس می‌کردم، هم به دوبله می‌آمدم.
* جناب نباتی، تئاتر کار کردن شما که یک‌سرمایه برای حضورتان در دوبله بود، مربوط به چه سن‌وسالی است؟ تا جایی که می‌دانم نوجوانی و جوانی شما بوده!
در دوران دبیرستان بود.
* پس یادی کنیم که از گویندگانی که از تئاتر به دوبله آمدند. برخی از آن‌ها مثل کاووس دوستدار و حسن عباسی در دهه ۴۰ استودیوی دی‌سی‌آی بودند. روبروی این استودیو هم تئاتر فردوسی بود که احمد رسول‌زاده، گوینده‌ای مثل اصغر افضلی را از آن‌جا به دوبله آورد. این پیشینه تئاتری به‌نظرم خیلی در کار دوبله مهم است. در کار گویندگانی مثل شما هم آن تاکیدی که روی ادای حروف دارید، در اعطای رل‌ها توسط مدیر دوبلاژ خیلی تاثیر دارد.
البته من زیاد تئاتر کار نکردم. ولی فکر می‌کنم دبیر و مدرس بودنم هم روی بیانم تاثیر گذاشته است. چون شما وقتی مدرس هستی و تدریس می‌کنی، باید خیلی با وضوحُ روشن و سلیس صحبت کنی. به‌نظرم این هم روی گویندگی من در فیلم‌ها تاثیر گذاشته است.
* با خودم فکر می‌کردم به دلیل داشتن همین بیان شیک و رسمی، شما نباید خیلی کار تاریخی در کارنامه داشته باشید. اما در ذهنم که مرور می‌کنم، می‌بینم کارهای تاریخی هم داشته‌اید؛ مثلاً در کاری مثل سریال «مردان آنجلس» که آقای (بهرام) زند دوبله کرد حضور داشته‌اید.
یک کار هم بود که آقای خسروشاهی دوبله‌اش کرد. انیمیشن بود.
* فرمانروایان مقدس.
بله. در آن کار هم که تاریخی بود حضور داشتم.
* یک‌نکته دیگر هم درباره شما، استفاده از لهجه جنوبی و آبادانی در کارهاست.
بله. (می‌خندد)
* سریال‌های «بهترین تابستان من» و «مدار صفردرجه» و انیمیشن «شجاعان» نمونه‌های بارز این مساله هستند.
بله. در «شجاعان» یکی از رزمنده‌ها را گفتم که این لهجه را داشت و نقش شوخ و کمدی کار بود.

* ولی در حالت عادی شما اصلاً لهجه ندارید!
خب به هرحال سال‌هاست در تهران هستم.
* یعنی ابتدای ورودتان به تهران، لهجه داشتید؟
نه. لهجه نداشتم. پیش از این‌که به تهران بیایم، در اهواز در دبیرستانی تحصیل می‌کردم که اسمش دبیرستان نمونه بود. آن‌جا، همه آدم حسابی بودند و گداگودورشان من بودم. خلاصه آن‌جا بین این‌ها بُر خورده بودم. ۵ سال در آن دبیرستان بودم و البته سال آخر به دبیرستان دکتر حسابی رفتم. این مساله که می‌گویید، مربوط به آن دوران است.
* شما اولین مدیریت دوبلاژتان را سال ۵۲ انجام دادید. درست است؟
نه. سال ۵۳ بود. تیر ماه ۵۳ بود.
* که یک سریال هم بود.
بله. من تیر ۴۱ وارد دوبله شدم و تیر ۵۳ مدیریت کردم.
* یعنی ۱۲ سال بعد. اسم اولین‌کارتان هم «مرد نامرئی» بود.
بله. اولین مدیریتم در استودیوی تلویزیون‌فیلم با این کار بود. آن‌جا سریال‌های تلویزیونی را دوبله می‌کردند و بعد برای پخش به تلویزیون می‌دادند.
* بگذارید درباره خود این استودیویی هم که در آن هستیم بپرسم؛ ساندفیلم سابق و طنین هاریکاآوای امروز. تا جایی که می‌دانم، این استودیو سال ۵۰ راه افتاد. شما این‌جا هم خیلی کار کرده‌اید.
بله. کارهای زیادی را این‌جا داشتم. آغاز به کار این‌جا هم همان اوایل دهه ۵۰ بود.
* موسس این‌جا، آقای مصطفی‌زاده…
ایشان از صدابردارهای قدیمی و پیشکسوت تلویزیون بود. ضمن این‌که آن‌جا کارمند رسمی تلویزیون بود، این‌جا را هم با شراکت آقایی دیگر راه انداخت.
* شما در برهه‌ای وارد رادیو هم شدید؛ هم در برنامه «صبح جمعه با شما» هم در برنامه‌های رادیو ایران. این ورود شما به رادیو با منوچهر نوذری بود یا حمید منوچهری یا…
نه. فکر می‌کنم دهه ۷۰ بود. یک‌برنامه زنده در رادیو بود که از ۷ تا ۸ صبح پخش می‌شد. از من خواستند در این برنامه زنده یک یا دو صفحه متن را راجع به محیط زیست بخوانم.
* طنز بود؟
نه. اتفاقاً خیلی جدی بود؛ در رابطه با محیط زیست.
* این برنامه، در رادیو ایران بود؟
بله. دو گوینده داشت. یک‌خانم و یک‌آقا. نام آن آقا را به خاطر دارم؛ آقای منافی.
* فرشید منافی؟
نه. پدر ایشان بود. بعد یک برنامه دیگر هم بود که خانم (مریم) شیرزاد داشت. این برنامه طنز بود و جمعه‌ها از ۷ تا ۹ صبح به‌طور زنده اجرا می‌شد. اسمش را به خاطر ندارم.
* این هم رادیو ایران بود؟
در تلویزیون به شما سریال می‌دادند و اگر خوب کار می‌کردی، مساله ادامه‌دار می‌شد و کارهای بعدی را می‌دادند. مثلاً به من مستند می‌دادند، می‌دیدند خوب کار می‌کنم. بعد پشت سرش کار بعدی را می‌دادند. درباره انیمیشن هم همین بود نه. رادیو تهران بود. من و آقای مظفری و آقای طهماسب در آن بودیم.
* اول که به رادیو دعوت شدید، از طرف اساتید دوبله بود یا مدیران رادیو؟
نه خود مدیران شناسایی کرده بودند.
* بعد هم که «صبح جمعه با شما» را رفتید. ورودتان به این برنامه با دعوت منوچهر نوذری بود؟
نه. دعوت آقای قدوسیان بود و یک آقای دیگر که اسمشان را فراموش کرده‌ام.
* فصل مهمی از کارهای شما در دوبله، به‌جز سریال‌ها، مدیریت دوبلاژ انیمیشن‌های مختلف و مهم است. ورودتان به حوزه دوبله انیمیشن چه‌طور بود؟ علاقه خودتان باعث شد، یا این کار را به شما واگذار کردند؟
در تلویزیون به شما سریال می‌دادند و اگر خوب کار می‌کردی، مساله ادامه‌دار می‌شد و کارهای بعدی را می‌دادند. مثلاً به من مستند می‌دادند، می‌دیدند خوب کار می‌کنم. بعد پشت سرش کار بعدی را می‌دادند. درباره انیمیشن هم همین بود. هم گویندگی باب میل‌شان بود هم مدیریت دوبلاژ.
* اولین مستند را یادتان هست کجا کار کردید؟
در تلویزیون بود.
* و اولین مستندگویی‌تان بعد از انقلاب بود یا پیش از انقلاب.
مستندها همه مربوط به بعد از انقلاب هستند.
* برخی از گویندگان جوان و اصطلاحاً تازه‌وارد سال‌های دور، با مدیریت شما و گویندگی‌شان در همین انیمیشن‌ها رشد کردند. شروع به دوبله انیمیشن چه‌طور؟ قبل از انقلاب بود یا بعد از انقلاب؟
انیمیشن‌ها هم همه بعد از انقلاب بودند.

* به یاد دارید اولین کار انیمیشن‌تان کدام بود؟ باخانمان، دوقلوهای افسانه‌ای، هاکلبرفین، تام سایر…
خود آن کار اول که نه؛ ولی دختری در مزرعه، تام سایر و هاکلبرفین، قدیمی‌تر از دوقلوها بودند.
* یک نکته جالب این است که در «دوقلوها»، داریوش کاردان گویندگی می‌کرد که آن موقع در دوبله حضور داشت.
بله. بله.
* که فکر می‌کنم کمی بعدتر به‌خاطر مسائل صنفی از دوبله رفت.
بله. آقای کاردان در آن موقع کارهای دیگری هم می‌کرد و در رادیو برای خودش خیلی معتبر بود. وارد دوبله هم شده بود. اولین‌کار بزرگی که در دوبله انجام داد، همان «دوقلوها» بود که رل بزرگی به او دادم. او کارهای دیگری داشت؛ هم می‌نوشت، هم سریال می‌ساخت، هم در رادیو بود. آدم پرمشغله‌ای بود و دوبله کاری بود که دوست داشت در کنار سایر کارهایش انجامش بدهد. به‌هرحال اتفاقاتی افتاد که از دوبله رفت.
* جناب نباتی در اعتصاب‌های دهه ۵۰، شما جزو اعتصاب‌کننده‌ها بودید؟
زیاد در جریان این داستان نبودم. خیلی خبر نداشتم و دلم هم نمی‌خواست بدانم. یادم نیست چه‌دلیلی داشت ولی در این مسائل نبودم. آن‌موقعُ هم در دانشکده درس می‌خواندم، هم در مدرسه تدریس می‌کردم.
* خب، کم‌کم به آخر بحث نزدیک می‌شویم. می‌خواستم از شما اسم مدیر دوبلاژ فیلم «آخرین قطار گان هیل» را هم بپرسم. در این فیلم کرک داگلاس را منوچهر والی‌زاده می‌گفت و شما نقش روبرویی‌اش را.
بله. من ارل هالی‌من را می‌گفتم. این فیلم دوبار دوبله شد. یک‌بار فیلم تلویزیونی‌اش و یک‌بار هم نسخه سینمایی‌اش. تلویزیونی‌اش را آقای هاریکاآسا در استودیوی تلویزیون‌فیلم کار کرد.
* شما چندسال پیش سریال «فرار از زندان» را در تلویزیون دوبله می‌کردید ولی این کار ناتمام ماند.
بله. پیش از این‌که آقای قنبری در بیرون این کار را دوبله کند، من در تلویزیون دوبله‌اش می‌کردم. دوسه‌ماه پیش از شروع کارِ آقای قنبری در بیرون بود. ۴۴ قسمتش را کار کردم و بعد بخش خصوصی و تلویزیون با هم تعاملاتی کردند. در نتیجه این سریال از تلویزیون پخش نشد و تلویزیون آن را کنار گذاشت و دوبله بخش خصوصی که کار آقای قنبری بود، پخش شد.
* ناراحت نشدید؟ نتیجه زحماتتان و…
نه. صاحب کار، تلویزیون بود و خودش می‌داند. من ۴۴ قسمت را کار کردم و دستمزدش را هم گرفتم. حالا این‌که چه تعاملاتی شد نمی‌دانم.
* آقای نباتی امروز هم که کار دوبله انجام می‌دهید، لذت دوبله‌کردن در آن سال‌های دهه ۴۰ را می‌برید؟
نه. آن لذت را ندارد ولی به هرحال کاری است که دوستش داشتیم و الان هم دوستش داریم. به‌هرحال در هر برهه‌ای، کار متناسب با شرایط زمانی انجام می‌شود. یعنی متناسب با گذر زمان، مساله فرق می‌کند. امروز، سرعت است که حرف اول را می‌زند. اگر سریع نباشی، کنار گذاشته می‌شوی.
در طول ماه اگر یک‌کار با آقای کسمایی انجام می‌دادم و یک‌فیلم با آقای زرندی از نظر مالی مشکلی نداشتم. اگر یک‌فیلم دیگر را هم با آقای دوستدار بودم، کاملاً فرصت داشتم طبق عادت، صبح‌ها کله‌پاچه بخورم، ظهر چلوکباب و شب هم ساندویچ * این مساله درباره قدیمی‌ها هم صدق می‌کند؟ یعنی شما به‌عنوان یک‌قدیمی این دغدغه سریع‌بودن را دارید؟
بله. سعی می‌کنم فرز و سریع باشم و از بقیه عقب نمانم.
* یعنی جایگاه قدیمی و پیشکسوتی باعث نمی‌شود که اگر فرز و سریع نباشید، ملاحظه حال‌تان را بکنند؟
نه. ببینید، زمانه، زمانه بی‌رحمی است و رشد تکنولوژی باعث سرعت‌گرفتن تولید شده. در صنعت و کارخانه‌ها هم همین‌طور است. همه در حال سرعت‌گرفتن و گردآوری پول هستند. همه حریص شده‌اند.
* آن موقع این‌طور نبود؟ هنر مهم‌تر بود؟
نه این‌طور نبود. چون شما تامین بودی! در طول ماه اگر یک‌کار با آقای کسمایی انجام می‌دادم و یک‌فیلم با آقای زرندی از نظر مالی مشکلی نداشتم. اگر یک‌فیلم دیگر را هم با آقای دوستدار بودم، کاملاً فرصت داشتم طبق عادت، صبح‌ها کله‌پاچه بخورم، ظهر چلوکباب و شب هم ساندویچ. یادم هست شب‌ها ساندویچ زبان می‌خوردم. خیلی دوست داشتم. با چه؟ با سه فیلم در ماه! اجاره خانه‌ام را هم می‌دادم. مجرد بودم.
* وقتی ازدواج کردید، خانواده‌تان با کار دوبله مشکل نداشتند؟ چرا زود می‌روی و دیر می‌آیی و چنین سوالاتی!
نه. من سال ۵۲ ازدواج کردم و به‌خاطر شغلم با خانواده‌ام مشکلی نداشتم.
* به جوان‌های امروز توصیه می‌کنید وارد این کار شوند؟ این سوال را می‌کنم چون شرایط دیگر مثل آن شرایط آهستگی و پیوستگی جوانی شما نیست.
این حرفه الان تامین‌کننده شما نیست. یعنی نمی‌توانی با آن پول اجازه یک‌اتاق را هم بدهی. فکر می‌کنم جوان‌هایی که امروز به دوبله می‌آیند، یا پیش پدرومادرشان هستند یا شغل و درآمد اصلی دیگری هم دارند.
* حرف پایانی هم اگر داشته باشید، می‌شنویم.
حرف پایانی‌ام این است که جوان‌هایی که می‌خواهند به این حرفه وارد شوند، خوب فکر کنند. فکر کنند که این حرفه، نمی‌تواند آن‌ها را از نظر روحی و مالی تامین کند.
* به‌خاطر خود فیلم‌هاست؟ همین که می‌گویید از نظر روحی هم اقناع نمی‌کند.
نه. به‌خاطر همان سرعت است. سرعت زیاد و پول کم. در گذشته این سرعت نبود، پولش هم خوب بود. در نتیجه شما حرص و التهابی برای دویدن برای پول بیشتر نداشتی. قبلاً نیازی به کنار زدن دیگران نبود. ولی امروز حس می‌کنند چنین نیازی هست. امیدوارم براتون خبر   امروز کار دوبله تامین‌کننده نیست/سریع نباشی کنار گذاشته می‌شوی براتون مفید بوده باشه

 
2022-05-04 10:12:24